۱۳۹۲ مرداد ۲۵, جمعه

هفت سال با دانشکده الهیات (پرده اول)



چهارشنبه گذشته، یعنی دو روز پیش، آخرین روز دانشکده الهیات، روز دفاع.
شهریور 85 بود که برای ثبت نام با ذوق و شوقی به اینجا آمدم. در اولین دیدار با علی دماوندی آشنا شدم و در همان روز با آموزش (آقای محمدی) بحثی شد! سالی که نکوست از بهارش پیداست. دانشکده الهیات جای بهترین دوستان بود و آموزش تا انتها بحث! حتی تا همین روز آخر!
7 سال با در و دیوار و آجر و پل و دانشجو و استادانش سوختیم و ساختیم! البته خوبی هم کم نداشت! بهترین سالهای زندگیم را همین جا گذراندم، نه اینکه سالهایی خوبی بود، بهترین زمان زندگی!
اولین کلاس با دکتر مصطفوی بود، منطق. شروع خوبی نبود با علاقه ای که به منطق نداشتم. خواه یا ناخواه تنها کسی که می شد بهش نزدیک شوم علی رمضان دماوندی بود که سه ترم بیشتر در دانشکده نماند و رفت!
حمزه میرزایی هم که دو ترمی ماند و رفت حوزه. ماند علی دهقان نژاد که سالیان طول کشید تا چیزی از وجود معدومش درک کنم و محمد نظری پور.
خوشبختانه به این دو عزیز احمد احمدی نیز اضافه شد! که در حال حاضر رئیس ماست!!!!
حالا تصور کنید که اینها هیچ کدام اهل کلاس آمدن درست و حسابی نبودند و من می ماندم و 24 یا 25 خانم همکلاسی!
روزگاری بود.
کلاس های زبان خانم دکتر بحرینی جذاب بود و بعدش تاریخ اسلام قائدان، البته هنوز مانده بود که ادیانی شویم. با دکتر مهدی زاده شهری مشغول بودیم و 8 واحدی خواندیم. سپس دکتر گذشته که حدود 22 واحد با ایشان گذراندیم.
بعد رسیدیم به دکتر حمیدیه، بیشتر از آنچه می نماید دانش دارد، بینش نیز و مهم تر از همه ادبی ست که فوق العاده است و ستودنی.
در این میان کلاس 2 واحدی فقه دکتر هدایی نیز تاثیری شگرف بر من گذاشت که همچنان نیز باقی مانده!
می خواهم خاطرات 7 سال را در اینجا بنویسم!
ادامه می دهم و از استاد ابراهیم موسی پور، انجمن علمی دانشکده الهیات و کانون اندیشه صفیر دانشگاه تهران خواهم گفت.

به اشتراک بگذار!

Share |