اتفاق خاص چه می تواند باشد؟
می دانم جوابهای بسیار به این سئوال (آخر نفهمیدیم همزه!!! را روی واو بگذاریم یا یا!!!) می توان داد.
زندگی همیشه پر است از اتفاقات عجیب(نک: زندگی نامه من! نویسنده: محب، انتشارات: در آرزوی تأسیس و...).
خوب مثلا یک اتفاق عجیب این است که استاد سازت را به طور اتفاقی در باشگاه دانشجویان ببینی.
جالبه.
استاد موهایش را به شدت کوتاه کرده. عجیب است.
یک گفتگو می کنید. استاد می خواهد ساز بزند. پرواز داری به تفلیس.
نمی توانی بمانی. خداحافظی می کنی و پایان.
جالب بود.
اما آنچه عجیب است این است.
تقریبا 1 سال بعد( با اختلاف 8-7 روز) چند ساعت مانده به تحویل سال، استادت را در مراسم سال نو سفارت ایران در تفلیس ببینی که با گروهی آمده ساز بزند!!!!
خوب حتی سیستم های پیشرفته (apple MAC) هم چند ثانیه ای هنگ می کنند. باید خوشحال باشید که هنوز دارید به حیات ادامه می دهید.
بعد جالب هم اینجاست که استاد اول می شناسدت!
البته چهره استاد آنقدر خاص است که Pentium 233 هم در چند هزارم ثانیه شناسایی کند. ( حالا چقدر کامپیوتری شدی!!!)
جالب بود. (البته به نظر خودم!!!)
یک شب خاص!
شکر خدا شب خوبی بود.
یک گروه نورازی خوب داشتند و چند مراسم دیگر.
از استادم رضا مازندارنی بگویم. ( حالا من می گویم استادم. به قول خود ایشان 4 ترم ثبت نام کردم، 4 جلسه رفتم! در حقیقت 2 ترم ثبت نام کردم و حدودا 12 جلسه بیشتر نرفتم!)
واقعا آدم خاصی است. از آن آدم های خاص که نمی توان چیزی در باره شان گفت. البته خیلی با امثال من فرق دارند. اما شخصی اخلاق مند و مودب، شوخ طبع و خاص اند. (این واژه "خاص" در هر بافتار به یک معنایی خاص است خلط نکنید!)
داستان بلند شد، خلاصه که نوازنده تار، سه تار و سازی خاص به نام غریبانه است.
حافظه عجیبی هم دارد، کاری که 3 سال پیش به من پیشنهاد کرد، الان یادش است!!!
به هر حال داستان هایی پیش آمد که تمام گروه هنری اعزامی را جهت ناهار به رستوران ترکیه ای دعوت کردیم.
این رستوران قبلا مذکور افتاد هر چند اسمش turkish kitchen رفت نام اصح آن Deniz است لیک این هم ترکیه ای است ( 400 سال سبک متن نویسی تغییر کرد!) برنج را خانه درست کردیم مردانه( به جز خانمی که در گروه اعزامی هنری از ایران بود، که البته جزء گروه موسیقی نبود.) رفتیم. غذا خوب بود. البته برای اینها که چند روزی با خاچاپوری سر کرده بودند فوق العاده بود. و چای پس از غذا نیز یک سورپرایز خاص! (با این تاکید که چای پس از غذا مانع جذب آهن می شود!)
استاد مازندارنی باز شروع به شوخی کرد. مثلا قاشق نبود و چاقو بود، استاد می گفت این قاشق ها چقدر نک تیز است! البته به بیان ایشان زیباست!
مراسم خوبی برگزار شد. الحمد الله.
روز اول سال خاص بود، در سالی که امیدورام خاص ( و خوب!!!) با مردی خاص!!!
(معنای هر خاص متفاوت است!)
امیدوارم شما هم همیشه خوب و خوش و سلامت و مومن باشید.
التماس دعا.
یا علی